شعر محرم
شمیم فاطمه درکوچه هارهاشده است
دوباره هرشب من رنگ کربلاشده است
وزیده درهمه جاعطرسیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق
دوباره شوق حرم تاخدادلم رابرد
به عرش روشن کرب وبلادلم رابرد
دوباره ماه محرم رسیده,ماه عزا
غروب غربت جایگاه سیدالشهدا
صداصدای قدیمی طبل وزنجیراست
فضافضای صمیمی ولی چه دلگیراست
خروش ناله ی حن العزادرراه
دوباره قافله ی روضه های ثارالله
برات گریه دوباره به چشممان دادند
حسینیه است؟نه,خیمه؟نه,کربلااینجاست
مذارخون خدافی قلوب من والاست
محرم امده اقاصدایمان کردی
برای عرض ارادت,جدایمان کردی
لیاقتی بده تاروضه خوان توباشم
عنایتی که فقط درامان توباشم
بگیردست مراوقت خسته حالی ها
پری بده به دلم درشکسته بالی ها
ممرابه غربت بی انتهای خودبردی
شبی که گوشه ی صحن وسرای خودبردی
هنوزندبه ی غم دررواق توجاری است
هنوذباغ عطش بین باغ توجاری است
صدای مرتبه ی اب اب می اید
صدای گریه ی طفل رباب می اید
هنوزعلقمه لب تشنه ی لب سقاست
هنوزچشم حرم درمصیبتش دریلست
امیداهل حرم میرودبه قربانگاه
ویابه سوی منامیرودذبیح الله
شکسته قلب حرم یامجیب می گوید
نگاه خسته ای امن یجیب می گوید
ازآسمان وزمین تیرودشنه می بارد
زهرکدانه فقط تیغ تشنه می بارد
صدای ناله ی امن یجیب می آید
صدای روضه ی شیخ الخضیب می آید
خمیده خواهری انگارمیرودازحال
گمان کنم که رسیده حوالی گودال
میان هلهله ی بی امان چه میبیند؟
میان نیزه وتیرسنان چه میبیند؟
**نه سیدالشهدابرجدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگرتاب استقامت داشت
هوازبادمخالف چوقیرگون گردید
عزیزفاطمه ازاسب سرنکون گردید
بلندمرتبه شاهی زصدرزین افتاد
اگرغلط نکنم عرش برزمین افتاد